تویی نقطه سفید در بخت سیاه من.
همه سوی تو مینگرند
ولی بعضی اوقات.
من
همیشه...
چون تو تنها درخشنده در بخت منی.
هر روز را خواهم از خدا
کوتاه
هر شب را خواهم از خدا
شب یلدا
تا با تو ساعتی بیشتر خلوت تنهایی خود را حس کنیم.
اجمل "جاوید"
9,جدی,1382 ه-ش(هرات-افغانستان)
زباله های آتشین
از کرانه ها
زبانه می کشند.
انگار از...
بیصبر شده اند و از لانه هایشان
میخواهند بیرون آیند.
ولی آنها ندانسته اند که اینجا کجاست؟
چی حکم فرماست؟
اینجا مه و خورشید و ابر باران
همه یکجا طلوع میکنند
همه یکجا میبارند.
اینجا آشیانه وجود ندارد
اینجا قانون ندارد.
فهمیدم !
اینجا منظومه مهر و وفاست.
عمیق تر بنگر
انگار
میخواهی موری را از درون سیاهچاله بیابی
میخواهی زمزم را از درون پیاله بیابی
و یا انگار
میخواهی
عشق را از درون آه و ناله بیابی.
اجمل "جاوید, احمد"
بجای محبت چیزی آمده
مثال
ابر های سیاه بی باران
و اشک های دروغین
که اینها
نمایان ساز عشق نیستند
نخواهند بود
نخواهد شد.
25. قوس. 1382ه- ش
اگر روزی
جسدم را به خاک کنند
از لابلای سنگهای قبرم
ناله طنین انداز خواهد شد
که
قاتلم تویی...
10,9, 2003.هرات-افغانستان
3252: کل بازدید
2 :بازدید امروز
RSS
با سرعتی بینظیر و باورنکردنی متن یادداشتها و پیامها را بکاوید!